Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . محدود کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to narrow down
/ˈnɛroʊ daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: narrowed down]
[گذشته: narrowed down]
[گذشته کامل: narrowed down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
محدود کردن
to narrow something down (to something)
چیزی را محدود کردن (به چیزی)
1. We have narrowed down the list to four candidates.
1. ما لیست را به چهار کاندیدا محدود کردهایم.
2. We narrowed the choices down to five categories.
2. ما انتخابها را به پنج گروه محدود کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
narrow-minded
narrow
narrate
nark
narcist
narwal
narwhal
narwhale
nasal
nasal cavity
کلمات نزدیک
mug up
muddle up
muck around
move up
move in together
open onto
order around
pack away
packed out
pair off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان