Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مذاکره
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
negotiation
/nɪˌɡoʊʃiˈeɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مذاکره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مذاکره
1.peace negotiations
1. مذاکرات بر سر صلح
2.The issue is still under negotiation.
2. موضوع همچنان در حال مذاکره شدن است.
3.The price is generally open to negotiation.
3. قیمت معمولا جا برای مذاکره کردن دارد.
4.They begin another round of negotiations today.
4. آنها امروز دور جدید مذاکرات را شروع میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
negotiating table
negotiate a truce
negotiate
negotiable
negligée
negotiations
negotiator
negro
neigh
neighbor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان