Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . هیچ ایدهای نداشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
not have the faintest idea
/nɑt hæv ðə ˈfeɪntəst aɪˈdiə/
1
هیچ ایدهای نداشتن
اصلا ندانستن
informal
1.He didn’t have the faintest idea how the others would react.
1. او اصلا نمیدانست بقیه چطور واکنش نشان خواهند داد.
2.I didn't have the faintest idea what you meant.
2. اصلا ایدهای ندارم که منظورت چیست.
تصاویر
کلمات نزدیک
not have a leg to stand on
not have a heart
not have a clue
not enough room to swing a cat
not cooking on all four burners
not have the foggiest idea
not have the heart to do something
not hear of
not lay a glove on someone
not likely
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان