[فعل]

to nudge

/nʌʤ/
فعل گذرا
[گذشته: nudged] [گذشته: nudged] [گذشته کامل: nudged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 با آرنج هل دادن با آرنج تکان دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: هل دادن
  • 1.Nudge me if I fall asleep in the theater.
    1. اگر در تئاتر خوابم برد، با آرنج هلم بده.
[اسم]

nudge

/nʌʤ/
قابل شمارش

2 هل (آرام)

معادل ها در دیکشنری فارسی: هل
  • 1.She gave me a nudge.
    1. او هلم داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان