Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . با آرنج هل دادن
2 . هل (آرام)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to nudge
/nʌʤ/
فعل گذرا
[گذشته: nudged]
[گذشته: nudged]
[گذشته کامل: nudged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با آرنج هل دادن
با آرنج تکان دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هل دادن
1.Nudge me if I fall asleep in the theater.
1. اگر در تئاتر خوابم برد، با آرنج هلم بده.
[اسم]
nudge
/nʌʤ/
قابل شمارش
2
هل (آرام)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هل
1.She gave me a nudge.
1. او هلم داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
nude
nucleus
nuclear weapon
nuclear waste
nuclear warhead
nudism
nudist
nudity
nugatory
nugget
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان