Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (حکومت) جرگه سالاری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
oligarchy
/ˈɑləˌgɑrki/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(حکومت) جرگه سالاری
حکومت الیگارشی، [حکومت معدودی از ثروتمندان]
1.a conservative oligarchy
1. یک (حکومت) جرگه سالاری محافظه کار
2.he believed that Britain was an oligarchy.
2. او بر این باور بود که بریتانیا یک (حکومت) جرگه سالاری بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
oligarch
olga
olfactory nerve
olfactory
oleander
olive
olive branch
olive green
olive oil
olive-green
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان