Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . متوقفشده
2 . پشت خط (تلفن)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
on hold
/ɑn hoʊld/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
متوقفشده
دچار تأخیر شده
1.The plans are on hold until after the election.
1. برنامهها تا بعد از انتخابات متوقف شدهاند.
2
پشت خط (تلفن)
1.His secretary kept me on hold.
1. منشی او من را پشت خط نگه داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
give a call
on the phone
smartphone
car phone
womenswear
access provider
adsl
instant-message
instant messaging
message board
کلمات نزدیک
on hand
on good terms
on foot
on fitr eid, muslims don’t fast.
on fire
on holiday
on loan
on merit
on no account
on one's best behavior
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان