Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سالن اپرا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
opera house
/ˈɑːprə haʊs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سالن اپرا
خانه اپرا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اپرا
1.My dad owned the local opera house and was a playwright.
1. پدرم صاحب خانه اپرای محلی و یک نمایشنامهنویس بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
opera
openhandedness
opener
open up
open sandwich
operate
operating surgeon
operating system
operation
operative
کلمات نزدیک
opera
openwork
openness
openly accuse
openly
opera singer
operable
operate
operate at a loss
operatic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان