Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ستم کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to oppress
/əˈprɛs/
فعل گذرا
[گذشته: oppressed]
[گذشته: oppressed]
[گذشته کامل: oppressed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ستم کردن
ظلم کردن، سرکوب کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ستم کردن
ظلم کردن
1.For years now, the people have been oppressed by a ruthless dictator.
1. اکنون سالهاست که توسط دیکتاتوری بیرحم به مردم ظلم شدهاست.
a system which oppressed working people
نظامی که به کارگران ستم میکرد
تصاویر
کلمات نزدیک
opposition
opposite number
opposite
opposing
opposed
oppressed
oppression
oppressive
oppressively
oppressively hot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان