[فعل]

to oppress

/əˈprɛs/
فعل گذرا
[گذشته: oppressed] [گذشته: oppressed] [گذشته کامل: oppressed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ستم کردن ظلم کردن، سرکوب کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ستم کردن ظلم کردن
  • 1.For years now, the people have been oppressed by a ruthless dictator.
    1. اکنون سال‌هاست که توسط دیکتاتوری بی‌رحم به مردم ظلم شده‌است.
a system which oppressed working people
نظامی که به کارگران ستم می‌کرد
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان