Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیناییسنج
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
optometrist
/ɑːpˈtɑːmətrɪst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیناییسنج
مترادف و متضاد
ophthalmic optician
optician
1.I've been sleeping with my contact lenses in but the optometrist told me that I should be taking them out every night.
1. من هرشب با لنز می خوابیدم اما بینایی سنجم گفت باید هرشب آن ها را در بیاورم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
option
optimum
optimize
optimistically
optimistic
opulent
opulently
oral cavity
oral fissure
orange
کلمات نزدیک
optional extra
optional
option
optimum
optimize
optometry
opulence
opulent
opus
or
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان