Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ارکستر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
orchestra
/ˈɔːr.kɪ.strə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ارکستر
گروه نوازندگان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارکستر
مترادف و متضاد
ensemble
1.a symphony orchestra
1. ارکستر سمفونی
2.She plays the flute in the school orchestra.
2. او در گروه نوازندگان مدرسه فلوت مینوازد.
تصاویر
کلمات نزدیک
orchard
orbital
orbit
oratory
oratorio
orchestral
orchestral music
orchestrate
orchestration
orchid
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان