Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . امرونهی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to order around
/ˈɔrdər əˈraʊnd/
فعل گذرا
[گذشته: ordered around]
[گذشته: ordered around]
[گذشته کامل: ordered around]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
امرونهی کردن
رئیسبازی درآوردن
disapproving
مترادف و متضاد
order about
to order somebody around
کسی را امرونهی کردن
1. It was obvious he was used to ordering people about.
1. واضح بود که او عادت داشت به آدمها امرونهی کند.
2. Stop trying to order me about!
2. اینقدر سعی نکن من را امرونهی کنی!
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
open onto
muddle up
muddle through
move along
miss out
pack away
pack up
pass for
pencil in
phone around
کلمات نزدیک
open onto
narrow down
mug up
muddle up
muck around
pack away
packed out
pair off
pass by
pass for
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان