Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مرزنگوش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
oregano
/əˈreɡənoʊ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مرزنگوش
آویشن کوهی، مرزنجوش
1.The recipe calls for a tablespoon of oregano.
1. دستور غذا دستور اضافه کردن یک قاشق غذاخوری آویشن کوهی را می دهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
ore
ordnance
ordination
ordinary seaman
ordinary fraction
oregon
organ
organic
organic chemistry
organic food
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان