[اسم]

orphan

/ˈɔːrfn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 یتیم

معادل ها در دیکشنری فارسی: پدرمرده یتیم
  • 1.a poor little orphan
    1. یک یتیم کوچولوی فقیر
  • 2.He was an orphan and lived with his uncle.
    2. او یتیم بود و با عمویش زندگی می‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان