Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . یتیمخانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
orphanage
/ˈɔrfənəʤ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
یتیمخانه
پرورشگاه (یتیمان)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دارالایتام
پرورشگاه
یتیمخانه
شیرخوارگاه
1.He grew up in an orphanage.
1. او در یتیم خانه بزرگ شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
orphan
ornithophile
ornithology
ornithologist
ornate
orphaned
orphanhood
orpiment
ortega
orthodox
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان