[فعل]

to outmaneuver

/ˌaʊtməˈnuːvər/
فعل گذرا
[گذشته: outmaneuvered] [گذشته: outmaneuvered] [گذشته کامل: outmaneuvered]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سبقت گرفتن

  • 1.The YF-22 can outmaneuver any fighter flying.
    1. (هواپیمای) وای‌اف-22 می‌تواند از هر جنگنده دیگری در پرواز سبقت بگیرد.

2 برتری پیدا کردن (به‌وسیله هوش بیشتر) عملکرد بهتری داشتن

  • 1.The team was outmaneuvered physically and mentally.
    1. (آن) تیم هم از لحاظ بدنی، هم از لحاظ ذهنی عملکرد بهتری داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان