[اسم]

outline

/ˈɑʊt.lɑɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خلاصه طرح، رئوس مطالب

معادل ها در دیکشنری فارسی: شمای کلی
مترادف و متضاد framework layout sketch
to give somebody an outline (of something)
به کسی خلاصه (از چیزی) دادن
  • If you read the minutes of the meeting, they'll give you a brief outline of what was discussed.
    اگر صورت‌جلسه را بخوانی، خلاصه مختصری از آنچه که بحث شد به شما می‌دهد.
outline of something
خلاصه چیزی
  • an outline of world history
    خلاصه تاریخ جهان
broad/rough/general... outline
خلاصه کلی/تقریبی/جامع
  • This is a brief outline of the events.
    این خلاصه کوتاهی از وقایع است.
in outline
به طور خلاصه
  • The book describes in outline the main findings of the research.
    کتاب به شکل اجمالی یافته‌های اصلی تحقیق را توصیف می‌کند.

2 شکل اجمالی طرح کلی، خطوط خارجی

outline of something
شکل کلی چیزی
  • It was dark, but we could see the outline of the castle.
    هوا تاریک بود، اما ما می‌توانستیم شکل کلی قلعه را تشخیص دهیم.
[فعل]

to outline

/ˈɑʊt.lɑɪn/
فعل گذرا
[گذشته: outlined] [گذشته: outlined] [گذشته کامل: outlined]

3 خلاصه گفتن سر فصل مطالب را گفتن

مترادف و متضاد sketch
to outline something (to somebody)
خلاصه چیزی را (به کسی) گفتن
  • 1. At the interview she outlined what I would be doing.
    1. در مصاحبه او به صورت خلاصه وظایف کاری من را گفت.
  • 2. We outlined our proposals to the committee.
    2. ما خلاصه پیشنهاداتمان را به کمیته گفتیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان