Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بررسی و اصلاح کردن
2 . سبقت گرفتن
3 . پیاده کردن و تعمیر کردن (موتور و...)
4 . بازبینی و اصلاح
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to overhaul
/ˈoʊvərhɔːl/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بررسی و اصلاح کردن
2
سبقت گرفتن
جلو زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جلو زدن
3
پیاده کردن و تعمیر کردن (موتور و...)
پیاده، بررسی و در صورت لزوم تعمیر کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیاده کردن
1.The engine has been completely overhauled.
1. موتور کاملاً تعمیر شدهاست.
[اسم]
overhaul
/ˈoʊvərhɔːl/
قابل شمارش
4
بازبینی و اصلاح
تعمیر
1.a major overhaul
1. یک تعمیر اساسی
تصاویر
کلمات نزدیک
overhang
overgrown
overfly
overflowing
overflow
overhead
overhead expenses
overhead locker
overhead projector
overhead transparency
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان