[فعل]

to overflow

/ˌoʊvərˈfloʊ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: overflowed] [گذشته: overflowed] [گذشته کامل: overflowed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سرریز کردن لبریز کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: سر رفتن سرریز کردن طغیان کردن
  • 1.Someone left the faucet on and the bathtub overflowed.
    1. یک نفر شیر آب را باز گذاشت و وان حمام سرریز کرد.
[اسم]

overflow

/ˌoʊvərˈfloʊ/
قابل شمارش

2 سرریز لبریزی، طغیان

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرریز طغیان
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان