Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شنیدن (اتفاقی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to overhear
/ˌoʊvərˈhɪr/
فعل گذرا
[گذشته: overheard]
[گذشته: overheard]
[گذشته کامل: overheard]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شنیدن (اتفاقی)
شنیدن (از فاصله دور)
1.I overheard a conversation between two boys on the bus.
1. من مکالمهای بین دو پسر در اتوبوس را (از دور) شنیدم.
2.I overheard him say he was going to France.
2. من اتفاقی شنیدم که او قرار بود به فرانسه برود.
تصاویر
کلمات نزدیک
overheads
overhead transparency
overhead projector
overhead locker
overhead expenses
overheat
overheated
overindulge
overjoyed
overkill
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان