[فعل]

to overthrow

/ˌoʊvərˈθroʊ/
فعل گذرا
[گذشته: overthrew] [گذشته: overthrew] [گذشته کامل: overthrown]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سرنگون کردن برانداختن، واژگون کردن

  • 1.The dictator was overthrown in a military coup.
    1. (حکومت) رهبر مستبد در یک کودتای نظامی سرنگون شد.
[اسم]

overthrow

/ˌoʊvərˈθroʊ/
قابل شمارش

2 براندازی سرنگونی

معادل ها در دیکشنری فارسی: انقراض براندازی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان