[صفت]

overwrought

/ˌoʊvərˈrɔt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more overwrought] [حالت عالی: most overwrought]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مضطرب عصبی، نگران، هیجان‌زده

مترادف و متضاد distraught
  • 1.She was still a little overwrought.
    1. او هنوز کمی مضطرب بود.

2 پرتکلف پرطمطراق، پرآذین

a pseudo-Gothic church far too overwrought for such a small town
یک کلیسای شبه-گوتیک که خیلی برای چنین شهر کوچکی پرتکلف بود
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان