[اسم]

overwork

/ˌoʊvərˈwɜːrk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کار بیش از حد

[فعل]

to overwork

/ˌoʊvərˈwɜːrk/
فعل گذرا
[گذشته: overworked] [گذشته: overworked] [گذشته کامل: overworked]

2 سخت کار کردن به‌شدت کار کردن

  • 1.The doctor advised a complete rest because he had been overworking.
    1. دکتر پیشنهاد استراحت مطلق داد، چون او به‌شدت کار کرده بود.

3 بیش از حد کار کشیدن

  • 1.She overworks her staff.
    1. او از کارمندانش بیش از حد کار می‌کشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان