[فعل]

to overwhelm

/ˌoʊvərˈwelm/
فعل گذرا
[گذشته: overwhelmed] [گذشته: overwhelmed] [گذشته کامل: overwhelmed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به شدت تحت تاثیر قرار دادن گیج و سراسیمه کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: متحیر کردن
  • 1.She was overwhelmed by the excitement of it all.
    1. او به خاطر هیجان موضوع به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان