[اسم]

packing

/ˈpækɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وسیله جمع کردن

  • 1.She finished her packing and zipped up the bag.
    1. او وسیله جمع کردنش را تمام کرد و زیپ کیفش را بست.
  • 2.When shall we do the packing?
    2. کی باید وسیله جمع کنیم؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان