[اسم]

pact

/pækt/
قابل شمارش

1 عهد قرار، پیمان

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیمان معاهده عهد عهدنامه
  • 1.They made a pact not to tell anyone.
    1. آنها عهد بستند به کسی چیزی نگویند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان