[اسم]

pad

/pæd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کف پنجه

  • 1.A cat detects vibrations through the pads of its feet.
    1. یک گربه از طریق کف پنجه‌هایش لرزش‌ها را حس می‌کند.

2 محافظ (زانو، آرنج، ساق و ...) پد ورزشی

  • 1.Football players wear pads on their shoulders to protect them.
    1. بازیکنان فوتبال آمریکایی روی کتف خود محافظ می‌پوشند تا از آن‌ها محافظت کنند.

3 پد بهداشتی

cleansing pads for sensitive skin
پدهای پاک‌کننده برای پوست‌های حساس
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان