[فعل]

to paddle

/ˈpædl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: paddled] [گذشته: paddled] [گذشته کامل: paddled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پارو زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پارو زدن
  • 1.We paddled up the river.
    1. ما تا بالای رودخانه پارو زدیم.

2 در آب (دریا و...) پابرهنه راه رفتن

مترادف و متضاد wade
children paddling in the sea
بچه‌ها مشغول پابرهنه راه رفتن در دریا
[اسم]

paddle

/ˈpædl/
قابل شمارش

3 پارو پدال

معادل ها در دیکشنری فارسی: پارو
  • 1.We need a paddle to help us move across the water.
    1. ما به یک پارو نیاز داریم تا کمک کند از آب عبور کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان