Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (دوبهدو) با هم جفت شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to pair off
/pɛr ɔf/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: paired off]
[گذشته: paired off]
[گذشته کامل: paired off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(دوبهدو) با هم جفت شدن
جفت کردن
1.It seemed that all her friends were pairing off.
1. بهنظر میرسید تمام دوستانش داشتند (دوبهدو) با هم جفت میشدند.
to pair somebody off (with somebody)
کسی را (با کسی) جفت کردن [بهمنظور رابطه عاشقانه]
He's always trying to pair me off with his cousin.
او همیشه تلاش میکند من را با یکی از پسرعموهایش جفت کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pair of tweezers
pair of trousers
pair of tongs
pair of scissors
pair of pliers
paisley
pajamas
pak choi
pakchoi
pakistan
کلمات نزدیک
packed out
pack away
order around
open onto
narrow down
pass by
pass for
phase in
phone around
phone up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان