[اسم]

palm

/pɑːm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کف دست

معادل ها در دیکشنری فارسی: کف دست
  • 1.He held the bird gently in the palm of his hand.
    1. او پرنده را به آرامی در کف دستش گرفت.

2 درخت نخل

  • 1.They sat beneath a palm tree.
    1. آنها زیر یک درخت نخل نشستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان