[صفت]

parched

/pɑːrtʃt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more parched] [حالت عالی: most parched]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خشک

soil parched by drought
خاک خشک‌شده به‌خاطر خشکسالی

2 بوداده (ذرت)

parched corn
ذرت بوداده

3 به‌شدت تشنه

informal
  • 1.Let's get a drink—I'm parched.
    1. بیا یک نوشیدنی بخوریم؛ به‌شدت تشنه‌ام.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان