[صفت]

parochial

/pæɹˈɑːkɪəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more parochial] [حالت عالی: most parochial]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناحیه کلیسایی بخش کلیسایی

a parochial school
یک مدرسه (واقع در) ناحیه کلیسایی

2 کوته‌نظر کوته‌فکرانه

disapproving
  • 1.Marla moved from her rural community to get away from its parochial people.
    1. "مارلا" از اجتماع روستایی‌اش نقل مکان کرد که از مردم کوته‌نظر آن دور شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان