[فعل]

to parole

/pəˈroʊl/
فعل گذرا
[گذشته: paroled] [گذشته: paroled] [گذشته کامل: paroled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مشروط آزاد کردن

formal specialized
  • 1.Since the prisoner has been rehabilitated, his family is exploring the possibility of having him paroled.
    1. از آنجایی که زندانی اصلاح شده است، خانواده اش در حال بررسی امکان آزادی مشروط او هستند.
  • 2.The judge paroled the juvenile offenders on condition that they report to him every three months.
    2. قاضی، خلافکار جوان را به شرط اینکه هر سه ماه به او گزارش دهند مشروط آزاد کرد.
[اسم]

parole

/pəˈroʊl/
غیرقابل شمارش

2 عفو مشروط

معادل ها در دیکشنری فارسی: آزادی مشروط
formal specialized
  • 1.She was released on parole.
    1. او با عفو مشروط آزاد شد.
  • 2.to be eligible for parole
    2. واجد شرایط عفو مشروط بودن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان