Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مشروط آزاد کردن
2 . عفو مشروط
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to parole
/pəˈroʊl/
فعل گذرا
[گذشته: paroled]
[گذشته: paroled]
[گذشته کامل: paroled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مشروط آزاد کردن
formal
specialized
1.Since the prisoner has been rehabilitated, his family is exploring the possibility of having him paroled.
1. از آنجایی که زندانی اصلاح شده است، خانواده اش در حال بررسی امکان آزادی مشروط او هستند.
2.The judge paroled the juvenile offenders on condition that they report to him every three months.
2. قاضی، خلافکار جوان را به شرط اینکه هر سه ماه به او گزارش دهند مشروط آزاد کرد.
[اسم]
parole
/pəˈroʊl/
غیرقابل شمارش
2
عفو مشروط
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آزادی مشروط
formal
specialized
1.She was released on parole.
1. او با عفو مشروط آزاد شد.
2.to be eligible for parole
2. واجد شرایط عفو مشروط بودن
تصاویر
کلمات نزدیک
parody
parochial school
parochial
parmesan
parlour game
paroxysm
parquet
parrot
parrotlike
parry
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان