[فعل]

to parry

/ˈpæri/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: parried] [گذشته: parried] [گذشته کامل: parried]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جا خالی دادن

مترادف و متضاد deflect
  • 1.He parried a blow to his head.
    1. او از یک ضربه به سرش جا خالی داد.

2 طفره رفتن (از پاسخ به سؤال)

مترادف و متضاد fend off
  • 1.She parried all questions about their relationship.
    1. او از تمام سؤالات درباره رابطه‌شان طفره رفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان