Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خست
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
parsimony
/ˈpɑrsəˌmoʊni/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خست
خساست
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بخل
اِمساک
مترادف و متضاد
frugality
meanness
miserliness
generosity
1.Many relatives believed that my aunt’s wealth resulted from her parsimony.
1. بسیاری از اقوام باور داشتند که ثروت عمه [خاله] من ناشی از خستش است.
تصاویر
کلمات نزدیک
parsimonious
parse
parry
parrotlike
parrot
parsis
parsley
parsnip
parson
parsonage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان