[صفت]

particular

/pərˈtɪkjələr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more particular] [حالت عالی: most particular]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خاص مخصوص، بخصوص

معادل ها در دیکشنری فارسی: بخصوص خاص ویژه مخصوص
مترادف و متضاد special specific general ordinary
  • 1."Why did you ask?" "Oh, no particular reason, just making conversation."
    1. «چرا پرسیدی؟» «اوه، دلیل خاصی ندارم، فقط می‌خواستم حرفی زده باشم.»
  • 2.She wanted a particular type of cactus.
    2. او نوع بخصوصی از کاکتوس را می‌خواست.
  • 3.The speaker has a particular way of persuading his audience.
    3. سخنگو یک روش خاصی برای متقاعد کردن مخاطبانش داشت.

2 سخت‌گیر ایرادگیر، وسواسی

مترادف و متضاد fussy
  • 1.Teenagers are very particular about the clothes they'll wear.
    1. نوجوانان خیلی درباره لباس‌هایی که می‌پوشند، سخت‌گیر هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان