[فعل]

to peck

/pek/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: pecked] [گذشته: pecked] [گذشته کامل: pecked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نوک زدن (پرنده) بر چیدن (با منقار)

معادل ها در دیکشنری فارسی: نوک زدن
  • 1.The hens were pecking at the corn.
    1. مرغ‌ها داشتند به ذرت‌ها نوک می‌زدند.
[اسم]

peck

/pek/
قابل شمارش

2 بوسه

معادل ها در دیکشنری فارسی: ماچ
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان