Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . همتا
2 . نگاه کردن (بادقت)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
peer
/pɪr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همتا
همشان، هم سن و سال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رودست
همردیف
همتا
نظیر
مثل
1.Do you think it's true that teenage girls are less self-confident than their male peers?
1. فکر می کنید درست است که دختران نوجوان نسبت به همتایان مذکر خود کمتر اعتماد به نفس دارند؟
2.He wasn't a great scholar, but as a teacher he had few peers
2. او ادیب خوبی نیست اما به عنوان معلم افراد کمی همشان او هستند.
[فعل]
to peer
/pɪr/
فعل ناگذر
[گذشته: peered]
[گذشته: peered]
[گذشته کامل: peered]
صرف فعل
2
نگاه کردن (بادقت)
زل زدن
1.I peered outside, but I couldn't see anything because it was dark.
1. من بیرون را نگاه کردم، اما نتوانستم چیزی ببینم چون تاریک بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
peephole
peeler
peeled
peel
peekaboo
peeve
peeved
peevish
peewit
peg
کلمات نزدیک
peeping tom
peephole
peep
peelings
peeler
peer group
peer pressure
peerage
peeress
peerless
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان