[فعل]

to peep

/piːp/
فعل ناگذر
[گذشته: peeped] [گذشته: peeped] [گذشته کامل: peeped]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دزدکی نگاه کردن دید زدن، سرک کشیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: جیک‌جیک دزدکی نگاه کردن سرک کشیدن
  • 1.We caught her peeping through the keyhole.
    1. ما او را دیدیم، در حالی که داشت دزدکی از سوراخ کلید نگاه می‌کرد.
[اسم]

peep

/piːp/
قابل شمارش

2 جیک‌جیک جیک

معادل ها در دیکشنری فارسی: جیک
مترادف و متضاد chirp tweet

3 سرک نگاه دزدکی

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرک
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان