[فعل]

to peel

/pil/
فعل گذرا
[گذشته: peeled] [گذشته: peeled] [گذشته کامل: peeled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پوست گرفتن پوست کندن، پوست کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پوست کندن
  • 1.Have you peeled the potatoes?
    1. سیب‌زمینی‌ها را پوست گرفته‌ای؟
to peel an orange
پرتقال پوست کندن

2 پوسته‌پوسته شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پوسته پوسته شدن
  • 1.The paint is peeling off the walls.
    1. رنگ دارد پوسته‌پوسته از دیوارها جدا می‌شود.
  • 2.The wallpaper was beginning to peel.
    2. کاغذدیواری کم‌کم داشت پوسته‌پوسته می‌شد.
[اسم]

peel

/pil/
قابل شمارش

3 پوست (میوه و سبزیجات)

معادل ها در دیکشنری فارسی: پوست
  • 1.orange peel
    1. پوست پرتقال
  • 2.potato peel
    2. پوست سیب زمینی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان