[صفت]

pending

/ˈpɛndɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more pending] [حالت عالی: most pending]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بلاتکلیف معلق

معادل ها در دیکشنری فارسی: بلاتکلیف
formal
  • 1.Nine cases are still pending.
    1. نه پرونده هنوز بلاتکلیف هستند.

2 قریب‌الوقوع در شرف وقوع

مترادف و متضاد imminent
  • 1.An election is pending in Italy.
    1. یک انتخابات در ایتالیا در شرف وقوع است.
[حرف اضافه]

pending

/ˈpɛndɪŋ/

3 در دست انجام در دست بررسی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان