Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . درخواست دادن
2 . عریضه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to petition
/pəˈtɪʃən/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: petitioned]
[گذشته: petitioned]
[گذشته کامل: petitioned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
درخواست دادن
عریضه داشتن
1.Canada petitioned the United Nations to consider its case.
1. کانادا از سازمان ملل درخواست کرد که به پرونده اش رسیدگی کنند.
[اسم]
petition
/pəˈtɪʃən/
قابل شمارش
2
عریضه
دادخواست
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دادخواست
شکایتنامه
شکواییه
عرض حال
عریضه
1.Hundreds of people signed the petition.
1. صدها نفر عریضه را امضا کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
petite
petit four
petit bourgeois
petiole
peterson
petitioner
petrel
petri dish
petrifaction
petrified
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان