[اسم]

picket

/ˈpɪkɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چوب پرچین

2 اعتصاب‌کننده گروه اعتصاب‌کنندگان

مترادف و متضاد demonstrator protester striker
  • 1.Five pickets were arrested by police.
    1. پنج اعتصاب‌کننده توسط پلیس دستگیر شدند.

3 پاسدار سرباز کشیک

[فعل]

to picket

/ˈpɪkɪt/
فعل گذرا
[گذشته: picketed] [گذشته: picketed] [گذشته کامل: picketed]

4 اعتصاب کردن

  • 1.Workers were picketing the factory.
    1. کارگرها جلوی کارخانه اعتصاب کرده بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان