[اسم]

pigeonhole

/ˈpɪdʒɪnhoʊl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قفسه های مخصوص نامه ها جعبه مخصوص نامه ها

[فعل]

to pigeonhole

/ˈpɪdʒɪnhoʊl/
فعل گذرا
[گذشته: pigeonholed] [گذشته: pigeonholed] [گذشته کامل: pigeonholed]

2 طبقه‌بندی کردن رده‌بندی کردن، دسته‌بندی کردن

informal
مترادف و متضاد categorize
  • 1.Don't pigeonhole me. There are a lot of other things I can do besides just answer phones.
    1. من را رده‌بندی نکن. به غیر جواب دادن تلفن، کارهای زیاد دیگری هم می‌توانم انجام بدهم.
توضیحاتی در رابطه با pigeonhole
pigeonhole در مفهوم فعل به معنای چیزی یا کسی را در گروه خاصی قرار دادن است؛ یعنی آن را طبقه‌بندی کردن یا رده‌بندی کردن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان