Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کش رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to pilfer
/ˈpɪlfər/
فعل ناگذر
[گذشته: pilfered]
[گذشته: pilfered]
[گذشته کامل: pilfered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کش رفتن
دله دزدی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کش رفتن
1.He was caught pilfering.
1. او را موقع کش رفتن گرفتند.
2.She regularly pilfered stamps from work.
2. او مرتب از سر کار تمبر کش می رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
piles
pile-up
pile up
pile driver
pile
pilfering
pilgrim
pilgrimage
pill
pillage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان