[اسم]

pile

/pɑɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توده کپه

معادل ها در دیکشنری فارسی: تل توده خرمن کپه
مترادف و متضاد heap mass stack
a pile of something
توده/کپه‌ای از چیزی
  • 1. He left a pile of books in his room.
    1. او یک کپه کتاب در اتاقش به جا گذاشت.
  • 2. There was a large pile of sand in the street.
    2. توده بزرگی از شن در خیابان وجود داشت.

2 عمارت خانه مجلل

مترادف و متضاد manor mansion
  • 1.It's a Victorian pile built to house the mentally ill.
    1. آن یک عمارت ویکتوریایی ساخته‌شده برای مسکن دادن به بیماران روانی است.
  • 2.Their family's ancestral pile was precious to her.
    2. عمارت خانوادگی آبا و اجدادی‌شان برای او باارزش بود.

3 مقدار زیاد کلی

informal
مترادف و متضاد great deal lot
  • 1.He gave me a pile of excuses.
    1. او کلی بهانه برایم آورد.
  • 2.He made a pile of cash on the sale of his house.
    2. او با فروش خانه‌اش مقدار زیادی پول نقد به‌دست آورد.

4 پرز (فرش و پارچه) شانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: خواب
  • 1.He bought a deep-pile carpet.
    1. او یک فرش پر شانه خرید.
  • 2.His cloth's pile is made of cotton rather than silk or satin.
    2. پرز لباس او از پنبه بود به جای ابریشم یا ساتن.
[فعل]

to pile

/pɑɪl/
فعل گذرا
[گذشته: piled] [گذشته: piled] [گذشته کامل: piled]

5 تلنبار کردن کپه کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: توده کردن کپه کردن
مترادف و متضاد accumulate heap stack
  • 1.She piled the boxes on the table.
    1. او کتاب‌ها را روی میز تلنبار کرد.
  • 2.Snow was piled up against the door.
    2. برف پشت در روی هم کپه شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان