Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (کسی را به تصمیمگیری و...) وادار کردن
2 . مشخص کردن
3 . محکم (در جای خود) نگه داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to pin down
/ˈpɪn ˈdaʊn/
فعل گذرا
[گذشته: pinned down]
[گذشته: pinned down]
[گذشته کامل: pinned down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(کسی را به تصمیمگیری و...) وادار کردن
to pin somebody down (to something/doing something)
کسی را وادار کردن (به چیزی/انجام کاری)
It's difficult to pin her down to fixing a date for a meeting.
وادار کردن او به مشخص کردن یک تاریخ برای جلسه دشوار است.
2
مشخص کردن
تعیین کردن
1.The cause of the disease is difficult to pin down precisely.
1. دقیقاً مشخص کردن علت بیماری دشوار است.
3
محکم (در جای خود) نگه داشتن
1.Two men pinned him down until the police arrived.
1. دو مرد او را محکم نگه داشتند تا پلیس از راه رسید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pin cherry
pin
pimple
pimpernel
pimiento
pina colada
pinafore
pinata
pinball
pinball game
کلمات نزدیک
pin
pimply
pimple
pimp
pimento
pin money
pin number
pin-up
pina colada
pinafore
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان