[فعل]

to pin down

/ˈpɪn ˈdaʊn/
فعل گذرا
[گذشته: pinned down] [گذشته: pinned down] [گذشته کامل: pinned down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (کسی را به تصمیم‌گیری و...) وادار کردن

to pin somebody down (to something/doing something)
کسی را وادار کردن (به چیزی/انجام کاری)
  • It's difficult to pin her down to fixing a date for a meeting.
    وادار کردن او به مشخص کردن یک تاریخ برای جلسه دشوار است.

2 مشخص کردن تعیین کردن

  • 1.The cause of the disease is difficult to pin down precisely.
    1. دقیقاً مشخص کردن علت بیماری دشوار است.

3 محکم (در جای خود) نگه داشتن

  • 1.Two men pinned him down until the police arrived.
    1. دو مرد او را محکم نگه داشتند تا پلیس از راه رسید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان