Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . با خساست پول خرج کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
pinch pennies
/pɪnʧ ˈpɛniz/
1
با خساست پول خرج کردن
ذره ذره پول خرج کردن
مترادف و متضاد
be thrifty
1.She was trying to pinch pennies in order to save up money for a new car.
1. او سعی می کرد ذره ذره پول خرج کند تا بتواند برای ماشین جدید خریدن پول جمع کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
pinch
pincers
pincer movement
pincer
pince-nez
pinch-hit
pincushion
pine
pine away
pine cone
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان