[عبارت]

pinch pennies

/pɪnʧ ˈpɛniz/

1 با خساست پول خرج کردن ذره ذره پول خرج کردن

مترادف و متضاد be thrifty
  • 1.She was trying to pinch pennies in order to save up money for a new car.
    1. او سعی می کرد ذره ذره پول خرج کند تا بتواند برای ماشین جدید خریدن پول جمع کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان