Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آرام کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to placate
/ˈpleɪkeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: placated]
[گذشته: placated]
[گذشته کامل: placated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آرام کردن
تسکین دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرام کردن
مترادف و متضاد
appease
mollify
pacify
1.they attempted to placate the students with promises.
1. آن ها سعی کردند دانشجویان را با قول هایی آرام کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
placard
pizzeria
pizza shop
pizza pie
pizza parlor
place
place mat
place setting
placid
plagiarize
کلمات نزدیک
placard
pjs
piñata
pièce de résistance
pizzeria
place
place kick
place mat
place of birth
place setting
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان