[فعل]

to placate

/ˈpleɪkeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: placated] [گذشته: placated] [گذشته کامل: placated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آرام کردن تسکین دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آرام کردن
مترادف و متضاد appease mollify pacify
  • 1.they attempted to placate the students with promises.
    1. آن ها سعی کردند دانشجویان را با قول هایی آرام کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان