2.
She'd rather not travel shorter distances by plane.
2.
او ترجیح میدهد که مسافتهای کوتاه را با هواپیما سفر نکند.
a plane crash
سقوط هواپیما
to catch/board/get on/take a plane
سوار هواپیما شدن
We'll be boarding the plane in about 20 minutes.
ما حدود بیست دقیقه دیگر سوار هواپیما میشویم.
a plane takes off/lands
هواپیما بلند میشود/فرود میآید
on the plane
در هواپیما
She slept on the plane.
او در هواپیما خوابید.
a passenger plane
یک هواپیمای مسافربری
کاربرد اسم plane به معنای هواپیما
معادل فارسی اسم plane "هواپیما" است. به وسیله نقلیهای که بال و یک یا چندین موتور دارد و در هوا پرواز میکند، plane یا هواپیما گفته میشود. هواپیما انواع مختلف دارد و از هر نوع برای هدف خاصی استفاده میشود. مثال:
"a passenger plane" (یک هواپیمای مسافربری)
".She'd rather not travel shorter distances by plane" (او ترجیح میدهد که مسافتهای کوتاه را با هواپیما سفر نکند.)