[ضمیر]

plenty

/ˈplen.t̬i/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (مقدار) زیاد کلی

معادل ها در دیکشنری فارسی: تکثر وفور
مترادف و متضاد a great deal of a lot of many
  • 1.There's plenty more beer in the fridge.
    1. مقدار بیشتری آبجو در یخچال هست.
  • 2.There's plenty to do here.
    2. کلی (کار) برای انجام دادن اینجا هست.
  • 3.They've always had plenty of money.
    3. آنها همیشه مقدار زیادی پول داشته‌اند.
  • 4.We've got plenty of time.
    4. کلی زمان داریم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان